استیفن رابینز را یکی از مطرحترین نویسندگان دانشگاهی در زمینه مدیریت رفتار سازمانی میدانند. کتاب مدیریت رفتار سازمانی استیفن رابینز، تقریباً در سراسر جهان به عنوان یک مرجع شناخته شده برای آموزش مدیریت رفتار سازمانی مورد استفاده و استناد قرار میگیرد. اما او در میان کتابهای آکادمیک و رسمی، کتابهای کوچکتر و مختصرتری هم دارد که ارزش خواندن دارند. یکی از این کتابها، کتاب The truth about managing people است.
این کتاب که توسط محمدرضا شعبانعلی و آرش قبایی تحت عنوان ۵۳ اصل در مدیریت انسانها به زبان فارسی ترجمه شده است، در قالب ۵۳ نکته که هر کدام در دو یا سه صفحه بیان شدهاند، تجربیات استیفن رابینز را در رفتار سازمانی و مدیریت انسانها مطرح میکند.
طبیعی است که وقتی کتابی با ساختار فشرده و کوتاه منتشر میشود، یک نویسندهی دانشگاهی مانند رابینز، این نگرانی را داشته باشد که توصیهها و نظراتش، به صورت نظراتی مطلق و قطعی و به عنوان راه میانبری برای مدیریت کسب و کارها مورد استفاده قرار گیرد.
به همین دلیل، نکتهی آخر (پنجاه و سوم) کتاب را اینگونه نامگذاری کرده است: مراقب راه حلهای زودبازده باشید.
در اینجا، این بخش از کتاب را که در واقع آخرین جملات و مهمترین توصیههای کتاب نیز محسوب میشود، با هم مرور میکنیم.
بسیاری از مدیران امروز، مانند بسیاری از انسانهای مقید به رژیم های غذایی هستند. همیشه به دنبال آخرین راه حل ها هستند، ولی هریک از آنها را صرفاً برای چند روز یا چند ماه، دنبال می کنند و سپس، به دنبال راه حل های تجویزی جدید می گردند!
پاسخ تأسف انگیز این گونه مدیران، همان پاسخی است که انسانهای پیرو رژیم های غذایی می شنوند: «هیچ راه حل سریع و زود بازده ای وجود ندارد!»
امروزه می توان گفت که هیچ کمبودی از لحاظ مشاوران، متخصصان توسعه مهارت های مدیران و نویسندگان و ژورنالیست های حرفه ای وجود ندارد. همه آنها حاضرند تا به سرعت و با کم ترین تأخیری، پاسخ پیچیده ترین مشکلات مدیریتی را برای شما مطرح کنند.
این اشخاص بیش از چهار دهه است که به چنین شغل هایی اشتغال دارند. در سالهای ۱۹۶۰، لیست داروهای شفا بخش مدیریت، شامل : «مدیریت بر مبنای هدف یا MBO، تئوری Y در مدیریت، افزایش غنای شغلی، تکنیک های ارزیابی و بررسی برنامه ها (PERT)، ماتریس پورتفولیو (BCG) و …» می شد.
در سالهای ۱۹۷۰، بحث هایی نظیر: «کمیته های مدیریتی، انعطاف پذیری زمانی، بودجه بندی بر مبنای صفر» مد روز بود. سالهای دهه ۸۰ برای ما «کارآفرینی، دوایر کیفیت، نظریه Z در مدیریت نیروی انسانی، تولید ناب، اصول چهارده گانه دمینگ، و تیم های خود گردان» را به ارمغان آوردند.
سالهای ۱۹۹۰، بحث های مربوط به : «اتحادهای استراتژیک، شایستگی های کلیدی، مدیریت جامع کیفیت، مهندسی مجدد سازمانها، سفارشی سازی در مقیاس های بزرگ، رهبری کاریزماتیک، رهبری آرمانگرا، هوش هیجانی، سازمانهای شبکه ای، سازمانهای یادگیرنده، برونسپاری، توانمندسازی کارمندان، محیط های کاری ۲۴ ساعته و ۷ روز در هفته» را با خود به همراه داشتند.
در قرن جدید، دانشمندان مدیریت، در مورد تعادل بین کار و زندگی، سرمایه های اجتماعی، رهبری در فضای الکترونیک امروزی، سازمانهای مجازی، مدیریت دانش، و روح بخشیدن به محیط های شغلی را مطرح کردند.
مدیران، مانند همه انسانها، در معرض مدها قرار می گیرند. پیغام من در اینجا برای مدیران، صرفاً جنبه اخطاری دارد: «مراقب باشید!»
همیشه کسی وجود دارد که بخواهد آخرین تکنیک های مدیریت را به شما بفروشد. متأسفانه، به جای اینکه این تکنیک ها به صورت اقتضایی و مشروط و به صورت تابعی از شرایط محیطی تبیین شوند، به عنوان راه حل هایی همیشگی، قطعی و لحظه ای مطرح می شوند. در بدترین حالت، شرایطی به وجود می آید که یک مدیر، هر روز یک راه حل مقطعی و فوری را رها کرده و راه حل دیگری را پی می گیرد.
یک مدیر که از این توصیه های مکرر سرخورده شده بود، به من گفت: «درطول چند سال اخیر، به ما گفتند که سود از درآمد مهم تر است، کیفیت از سود مهم تر است، نیروی انسانی ما از کیفیت مهم تر است، مشتریان ما از نیروی انسانیمان مهم تر هستند، مشتریان بزرگ از مشتریان کوچک مهم ترند و رشد، کلید موفقیت ماست.»
این توصیه ها و راه حل های مقطعی و سریع الاثر، مانند رژیم های غذایی، در یک چیز مشترکند: «این راه حل ها را به ما به عنوان راه حل هایی عمومی برای هر نوع مشکل پیچیده، معرفی می کنند». این راه حل ها، به ندرت به صورت مشروط و به صورت تابعی از شرایط محیطی معرفی می شوند و اشتباه در همین جاست.
هرکسی، به سبک خودش، پیشنهادی برای مدیران مطرح می کند. این پیشنهادها، هرکدام مانند یک ابزار در جعبه ابزار هستند. اما همانگونه که یک نجار، نمی تواند تمام کارهای نجاری را با یک چکش حل و فصل کند، نباید انتظار داشته باشید که یک مدیر، بتواند فقط با توسل به «سیستم جامع مدیریت کیفیت» و یا «استفاده از تیم های خودگردان»، همه مشکلات مدیریتی سازمان خود را حل کند.
در کار پیچیده مدیریت، مسیر میان بری وجود ندارد.
ایده ها و مفاهیم جدید را به عنوان ابزار در نظر بگیرید. ابزارهایی که می توانند به شما کمک کنند تا در شغل خود، اثربخش تر باشید.
ولی هیچ ایده جدیدی، به تنهایی نمی تواند یک مدیر متوسط را به یک مدیر عالی تبدیل کند و یا سازمانی را که با مشکلات جدی مدیریتی روبروست، ناگهان متحول ساخته و بهبود بخشد.
منبع: https://motamem.org/